به شرطی که....
جمعه, ۲۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۲۹ ق.ظ
کلانتر میخواست بمونه اینجا، یعنی خونه ما
اجی و شوهر اجی، هی میگفتن نه، بچه بیا بریم خونه
کلانتر نه نمیام میمونم
و هی تهدیدها و تطمیع های مختلف که هیچ کدوم جواب نداد
یهو خود کلانتر پیشنهاد داد......
میام خونه بشرطی که برا خواب مامان بره اون اتاق،من و بابا پیش هم بخوابیم
بعله .......
و این گونه شد که رفت خونشون
برداشت آزاد....
پانوشت: این کلانتر اینا معمولن از هر تعطیلی استفاده میکنن برا موندن خونه ما ولی اون روز ما فرداش کار داشتیم.
- ۹۳/۰۸/۲۳
:)