زیارت
سلام
اگه خدا بخواد امروز راهیه کربلام برا ایام اربعین
ایشالا دعا گوی دوستان هستم
سلام
اگه خدا بخواد امروز راهیه کربلام برا ایام اربعین
ایشالا دعا گوی دوستان هستم
عاقا توجه نمودید این هفته وبلاگا چنتاییشون هی ناگهانی یا بسته شدن یا تغییر جا دادن یا رمز عوض (توپولو آره خودتو میگم دیگه) یا تغییر رویه دادن.
فک کنم ی ویروسه جدیده، از مسافرای ممالک غربی (یکیشونو ک من میدونم اقای ظریف اینان، نیست کارشون اون ور طولانی شد) منتقل شده اینور.
شایدم همه ب راه راست هدایت شدن رفتن سر خونه زندگیشون و این مظاهر غربیو رها کردن.
ب همین مناسبت، این هفته را اسمشو گذاشتم هفته ناگهانی ها و اینجا هم نوشتمش تا تو تاریخ ثبت بشه
پانوشت: اگه ندیدید آیندگان از رو همین نوشته من، جامعه الان ما را تحلیل و بررسی کردن والا...
یعنی در این حد دور اندیشم، باورررر کنید....
امروز یه سفر ی روزه ب قم داشتم
جاتون خالی
برگشتنی توی اتوبوس واحد برای عزیمت به خونه حجی
یه پسر 6 ساله اینا،با مامانش سوار شدن
آقا نمیدونید تو دل من چ غوغایی بپا شد
اصلن ناجور، از عشق چلوندن و و بوس کردن این بچه
تپل مپل، سفید، خشکل، بعد شیرین ناجورررر
یعنی حسرتی به دلمان ماند به این گندگی
امشب بود ک به عشق توی ی نگاه ایمان آوردیم
اقااااا الانم یادش میفتم دلم میخواد بچلونمش و بوس سفتش کنم ی چی میگم ی چی میشنوید
تمام عشقمو از طریق چشمم فقط ابراز کردم هعی روزگااارررر
وقتی یه حس خیلی قشنگو خوبو تو خواب تجربش میکنی
و تنها تجربتم همین خواب باشه
و وقتی از اون خواب پا میشی
خیلی دلت میگیره برا نبودنش.......
ناجوررررر
کلانتر میخواست بمونه اینجا، یعنی خونه ما
اجی و شوهر اجی، هی میگفتن نه، بچه بیا بریم خونه
کلانتر نه نمیام میمونم
و هی تهدیدها و تطمیع های مختلف که هیچ کدوم جواب نداد
یهو خود کلانتر پیشنهاد داد......
میام خونه بشرطی که برا خواب مامان بره اون اتاق،من و بابا پیش هم بخوابیم
بعله .......
و این گونه شد که رفت خونشون
برداشت آزاد....
پانوشت: این کلانتر اینا معمولن از هر تعطیلی استفاده میکنن برا موندن خونه ما ولی اون روز ما فرداش کار داشتیم.
یه روزایی هست که دوست داری اتفاقات اون روزا Shift و Delete ش کنی
درست مثل دیروز
اونم وقتی ک فک میکنی قراره خوب باشه ولی بد میشه.
وقتی از قبل یه شبی رو تصور میکنی ک از باشگاه میری خونه خاله و بعد با دخترخالت میای خونه و کیک میپزی و با حجی و مامان برنامه سفر میچینی
بعد میری خونه و خبر میرسه حجی حالش مساعد سفر نیست، ممکن کنسل بشه
کلی نگرانی برا بابا.
کیک اصلن خوب نمیشه
اون ور خطم دوستی بخاطر اینکه سر تو شلوغه، ازت ناراحت میشه
و یه شب که قرار بوده خیلی خوب و پرفکت باشه، موجبات پنچر شدنتو فراهم کنه
دوست داری دقیقن این شبو Shift+Delete کنی.
پانوشت: خیلی دعا کنید که حال بابا مساعد بشه.
وقتی هر چی میای بنویسی تهش این میشه
خب که چی، بی خیال
وقتی کلی دلت گرفته
وقتی لطف های مکررت بشه حق مسلم اطرافیانت
وقتی تو فقط باید درک کنی ولی درک نشی
وقتی، هی باید به روی مبارک خودت نیاری
همشو میای بگی و بنویسی
تهش این میشه
خب که چی، بی خیال
اما خدایا شکرت که هستی والا
پانوشت: حالا نگید تو ک گفتی، نخیرررم اصلن نگفتم بله
بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا